جدول جو
جدول جو

معنی کرم خوردگی - جستجوی لغت در جدول جو

کرم خوردگی
(کِ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
کرم زدگی. تسویس. (یادداشت مؤلف).
- کرم خوردگی دندان، تآکل اسنان. (یادداشت مؤلف). فساد دندان یا سیاه شدن قسمتی از آن که عوام از آن به کرم خوردگی تعبیر کنند
لغت نامه دهخدا
کرم خوردگی
((کِ. خُ دِ))
نوعی پوسیدگی و فساد دندان که با تغییر رنگ ظاهری آن همراه است
تصویری از کرم خوردگی
تصویر کرم خوردگی
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرب خوردگی
تصویر ضرب خوردگی
جایی که ضرب خورده، ضرب خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرماخوردگی
تصویر سرماخوردگی
بیماری ویروسی که با تب، لرز، آبریزش، کوفتگی و التهاب مجاری تنفسی بروز می کند
فرهنگ فارسی عمید
(ضَ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
حالت و چگونگی ضرب خورده
لغت نامه دهخدا
(سَ خوَرْ / خُرْ دَ/ دِ)
زکام. نزله. چایمان. چاییدگی
لغت نامه دهخدا
(کُ لَهْ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
حالت و صفت کله خورده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به کله خورده شود
لغت نامه دهخدا
(بَ هََ خوَرْ / خُرْ دَ / دِ)
پریشانی. درهمی. (فرهنگ فارسی معین).
لغت نامه دهخدا
تصویری از برهم خوردگی
تصویر برهم خوردگی
پریشانی، درهمی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرما خوردگی
تصویر سرما خوردگی
چاییدگی، زکام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرب خوردگی
تصویر ضرب خوردگی
کوفتگی حالت و کیفیت و چگونگی ضرب خورده
فرهنگ لغت هوشیار
چایش، ریزش، زکام، آنفلوآنزا
فرهنگ واژه مترادف متضاد
آب بینی، دلیل بر فرزند کند. اگر بیند آب از بینی او همی آمد، دلیل کند که وی را فرزند آید و اگر بیند که از بینی او خل بیرون آمد همین دلیل کند. اگر بیند که از بینی او آب همی فرود آید، دلیل کند که وامش داده شود و از رنج و سختی و غم بدهد. اگر بیمار بود، شفا یابد. محمد بن سیرین گوید: آب بینی در خواب فرزند بود، لیکن اگر بیند که آب بینی بر اندام وی افتاد، دلیل کند که وی را پسر آید. اگر بیند که بر زمین افتاد، دلیل کند که دختر آید. اگر بیند که آب بینی بر زن خویش افتاد، دلیل کند که زن او آبستن گردد، ولیکن فرزند را بیفکند و اگر بیند که زن بر وی آب بینی افکند، دلیل کند که او را پسری آید. اگر بیند که آب بینی در سرای همسایه افکند، دلیل کند که با زن همسایه خیانت کند، و اگر بیند که آب بینی خود را در بستر مردی افکند، همین دلیل کند. حضرت دانیال
اگر بیند که آب بینی خود را همی خورد، دلیل کند که او را فرزند شود. اگر بیند که آب بینی او سیاه و تیره بود، دلیل کند که فرزند او را اندوه و مصیبت رسد و اگر بیند که آب بینی او زرد بود، دلیل کند که فرزندش بیمار گردد. محمد بن سیرین
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
قطعٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
Edginess
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
nervosité
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
nervosismo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
wasiwasi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
нервозность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
Nervosität
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
нервозність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
nerwowość
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
بے چینی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
উত্তেজনা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
nervosismo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
עצבנות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
घबराहट
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
kegugupan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
ความเครียด
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
nerviosismo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برش خوردگی
تصویر برش خوردگی
zenuwachtigheid
دیکشنری فارسی به هلندی